هنرمند شایسته ای که قدر ندید و در تنهایی و عزلت درگذشت دوستی من با فریدون به دهه ی پنجاه برمیگردد.

زمانی که هر دو در هنرستان صنعتی شاهپور درس می خواندیم و هر دو نیز در رشته اتومکانیک تحصیل میکردیم… ولی آنچه باعث دوستی ما شد علاقه به تأتر و عضویت در گروه تأتر هنرستان بهمراه دوستان دیگری چون حسن احیایی… دردانه ثمري…. جعفر روشنفكر… وفا احمد پناه… ارسلان مسروری و….. مرحوم خالد خاکی نازنین بود که از این گروه و با دایر شدن نمایندگی اداره فرهنگ و هنر و سپس اداره اصلی و تشکیل اولین گروه رسمی تأتر در سقز بنده و مرحومان فریدون و خالد عضو این گروه شدیم که زنده یاد کاک امجد علیمرادی… خلیل میرزایی… جمشید یغموری.. خالد کیانی… اقدس محمودی… نسرين عليمرادى و مرحوم جعفر جعفر دوست تقریبا عضو ثابت بودیم و به تناسب اجراها نیز کسانی می آمدند و میرفتند

بجز فعالیت در تأتر دوستی عمیقی بین ما وجود داشت… همیشه و همواره ایام مان با بهم میگذشت…. فریدون جزوی از خانواده من شده بود ومن هم جزوی از خانواده فریدون که این ارادت من هنوز نسبت به برادران عزیز فریدون ادامه دارد از نمایشهای مشترک مان که غالبا کارگردانی آنها را کاک امجد بعهده داشت…جان نثار… چشم در برابر چشم…. اسير… در حضور باد…. كاوه ی ئاسنگەر(که به اجرا نرسید بود بعلاوه کارهایی که توسط گروه هنرستان اجرا میکردیم

بعد از انقلاب به سنندج مهاجرت کرد و در آنجا نیز همچنان در تأتر و بویژه تلویزیون فعال بود… در نمایش‌های مرحوم بهمن مرتضوی بازی میکرد و خوش میدرخشید و در غالب کارهای مرحوم محمد عبدالملکی نقش اساسی داشت ولی آنچه باعث شهرت و محبوبیتش شد بازی در کنار مرحوم غلام پربار بود که درمیان پرده ها و سریالهای کمدی خوش درخشیدند.

دوستی مان همچنان پایدار بود و آخرین همکاریمان بازی من درس یال آوای خاک بود که او تولید آنرا بعهده داشت.

در سالیان اخیر انزوا پیشه کرده بود و در محافل فرهنگی وهنری کمتر حضور میافت… گاهگاهی در فیلمهای کوتاه بازی میکرد.

بازیگر توانمندی بودکه قدر ندید… و صبح دیروز در تنهایی و درمنزل مسکونیش
روح بلندش به پرواز درآمد….. روحت شاد فریدون نازنین…. به تارای عزیزت… نزهت و برادرانت تسلیت میگم

عصر امروز پیکر هنرمند فریدون انصاری در قطعه هنرمندان آرامستان آیچی سقز به خاک سپرده شد

• نویسنده : اسماعیل پاشایی
• منبع خبر : هاولاتی